جرم

ساخت وبلاگ
درد ی دوا نمی کند از من نگاه تودیگر گذشت قصه چشم سیاه تودر رفته ای دائما از دادگاه عشق افتاده است گردن مردم گناه توبن بست خورده آخر راهی که رفته ایدیگر جداست را ه رفیقان ز راه توبس کن گذشته دوره ی قانون و سفسطه دیگر نمی رود به سر ما کلاه توعین توهم است که پرورده ای به سراین شهر خواب مانده و حاجت به ماه توصدبار کشته ای همه ما را به فتنه هاترسی نمانده در دل ما از سپاه تو جهل برادران حسودست و وسوسهپایان یوسفی که فتاده به چاه توعلیرضا نجفیدی ماه ۱۴۰۲ جرم...ادامه مطلب
ما را در سایت جرم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nagafi2 بازدید : 18 تاريخ : چهارشنبه 4 بهمن 1402 ساعت: 14:23

بر سفره هر فقیر نان باشمحتاج هر آنچه اند آن باشاین غرق بلا و آن گرفتارآرامش قلب این و آن باشتا کی الفی تکی و تنهامانند الف به دیگران باشفرزند و عصای دست پیرانپیرانه کنار هر جوان باشلبخند لب یتیم محزون با مردم عام مهربان باشسر چشمه مهر و عشق ورزیخورشید کرامت جهان باشچون زمزمه های بر لب رودآهنگ سلام بر زبان باشد هم آب روان بر آتش هجرهم حلقه ی وصل عاشقان باشهمراه غریب مانده تنهابر بازوی ناتوان توان باشهر آنچه در انتظار آنیبر خواهش منتظر همان باشدر فکر گره گشایی از خلقهر لحظه هر آن و هر زمان باشعلیرضا نجفیدی ماه 1402 جرم...ادامه مطلب
ما را در سایت جرم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nagafi2 بازدید : 20 تاريخ : چهارشنبه 4 بهمن 1402 ساعت: 14:23

به عشق حاج قاسم باز هم صد لاله پرپر شدزمین از بوی گلها و گلاب خون معطر شدو کرمان کربلا میلاد زهرا روز عاشورا و خون عاشقان تقدیم این خاک مطهر شدهوای سینه ها حال و هوای کربلا دارددوباره داغ دلها و مصیبت‌ها مکرر شداگر چه دست ما بر سینه می کوبد از این ماتمولی در انتقام خون یاران دست برتر شدبدان که حاج قاسم زنده تر از پیش و در میدانتمام نقشه هاتان نقش بر آبند و ابتر شدعلیرضا نجفیدی ماه 1402 جرم...ادامه مطلب
ما را در سایت جرم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nagafi2 بازدید : 19 تاريخ : چهارشنبه 4 بهمن 1402 ساعت: 14:23

حالا که قرار است که در هم بنویسی
یادت نرود نام مرا هم بنویسی
من لایق هیچم و تو سلطان سخاوت
هیهات شما مزد مرا کم بنویسی
چون باغ عطش دیده به امید توام تا
بر خشک دو چشمان دلم نم بنویسی
هر چند محال است ولی مرگ مرا کاش
آن روز دهم ،ماه محرم بنویسی
حالا که غمت این همه شیرین و گوارا
خوب است که هر روز مرا غم بنویسی


علیرضا نجفی
شهریور ۱۴۰۲

جرم...
ما را در سایت جرم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nagafi2 بازدید : 27 تاريخ : چهارشنبه 29 شهريور 1402 ساعت: 18:07

علی می گویم و شادم

ز هر اندوه آزادم

شنیداست آسمان دایم

به نامش بانگ فریادم

خراب نام او هستم

ولی آباد آبادم

چه کس را من نمی دانم

‌که داد این نام را یادم

زمانش ؟از ازل گویی

خدا جا داده در یادم

عجب راهی عجب حالی

که من در راهش افتادم

سرشته حق به نام او

گلم را ذات و بنیادم

شنیداست آسمان دایم

به نامش بانگ فریادم

علی گویان علی گویان

بمیرم

جرم...
ما را در سایت جرم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nagafi2 بازدید : 33 تاريخ : يکشنبه 15 مرداد 1402 ساعت: 13:09

علی می گویم و شادم ز هر اندوه آزادمخرابم از سبوی او که من آباد آبادمعجب نام دلارایی چه معجون گواراییکه شیرین می کند کام دل مانند فرهادمشرابی خواهم و جامی من از این ساقی نامی که می سازد خلیلانه شبیه کعبه بنیادمکه داد این نام را یادم نمی دانم نمی دانمفقط می دانم از روزی که هستم هست در یادم عجب حالی عجب شوری نصیبم می کند نامشسرشته حق به نام او گلم را وقت ایجادماگر ای منکران کوهید اگر طوفان،علی گویان میان کوه فریادم به طوفان سرو آزادمچه گوید انس و جن وقتیکه جبرائیل می گوید علی بوده است استادم علی بود است استادمعلیرضا نجفی تیر 1402 جرم...ادامه مطلب
ما را در سایت جرم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nagafi2 بازدید : 30 تاريخ : يکشنبه 15 مرداد 1402 ساعت: 13:09

رنگی از عشق در نگاهت نیست
بویی از زندگی به چاهت نیست
صبح و شامت یکی شده است انگار
جلوه ی روشنی به ماهت نیست
خشک و بی روح و بی صفا پاییز
سبزه در ساقه ی گیاهت نیست
من سراپا نیازم و محتاج
بی نیازی دگر گناهت نیست
لشکرت جز سیاه لشکر نیست
غیر من کس در این سپاهت نیست
سرد و بی روح و بی تفاوت آه
چون اجاقی که دود ِ آهت نیست
خلوتی ما دوتا خراب و مست
در خیالات پر گناهت نیست

علیرضا نجفی
اسفند ۱۴۰۰

جرم...
ما را در سایت جرم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nagafi2 بازدید : 62 تاريخ : پنجشنبه 16 تير 1401 ساعت: 8:51

دنیا هر آنچه هست فریب است و بعد هیچ
 شیرین و ترش خوردن یک سیب و بعد هیچ
مانند یک گلوله ی برفی به روزگار 
خیلی سریع در سفر شیب و بعد هیچ 

علیرضا نجفی 
اسفند ۱۴۰۰

جرم...
ما را در سایت جرم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nagafi2 بازدید : 56 تاريخ : پنجشنبه 16 تير 1401 ساعت: 8:51

چقدر ساده و خاکی چقدر افتاده رها ز رنگ تعلق اصیل و  آزادهبرای حاجت مردم گشاده رو ،خندانهمیشه پا به رکاب و مداوم آمادهبصیر و اهل ولا اهل زهد و با تقویرفیق منبر و محراب و مهر و سجادهتو مثل آب روانی زلال و ما بی توشبیه ماهی بیرون از آب افتادهمجاهدی که نبودش خسارتی سنگیننماد فضل و تعهد امید آینده پیام حضرت آقا به ما نشان دادهچه اتفاق عظیمی به شهر افتادهچه غفلتی که تو بودی و ما ندانستیمخدا چه نعمت خوبی هدیه مان دادهدلم شبیه چراغی که از نفس افتادبه روی شانه ام انگار، کوه افتادهعلیرضا نجفیفروردین ۱۴۰۱ جرم...ادامه مطلب
ما را در سایت جرم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nagafi2 بازدید : 65 تاريخ : پنجشنبه 16 تير 1401 ساعت: 8:51

من روزگاری داشتم 

چون جوجه ای بی بال و پر دور از قفس افتاده ام
در بستر نومیدی پر خار و خس افتاده ام 
چون آبشاری مانده در یاد و خیال دره ها 
خشکیده رودی در دل دشت از نفس افتاده ام
من آدمی بیچاره ام  من روزگاری داشتم 
دور از وطن در غربت از دست هوس افتاده ام
محراب قدس مریمم از آسمانم وعده ها
بی رزق و روزی در پی ماش و عدس افتاده ام 
سیمرغ قاف وحدتم در اوج ناز و عزتم 
محروم از اوج آسمان همچون مگس افتاده ام

علیرضا نجفی 
اسفند ۹۹

جرم...
ما را در سایت جرم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nagafi2 بازدید : 64 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 14:24