برچسب : نویسنده : nagafi2 بازدید : 18
برچسب : نویسنده : nagafi2 بازدید : 20
برچسب : نویسنده : nagafi2 بازدید : 19
حالا که قرار است که در هم بنویسی
یادت نرود نام مرا هم بنویسی
من لایق هیچم و تو سلطان سخاوت
هیهات شما مزد مرا کم بنویسی
چون باغ عطش دیده به امید توام تا
بر خشک دو چشمان دلم نم بنویسی
هر چند محال است ولی مرگ مرا کاش
آن روز دهم ،ماه محرم بنویسی
حالا که غمت این همه شیرین و گوارا
خوب است که هر روز مرا غم بنویسی
علیرضا نجفی
شهریور ۱۴۰۲
برچسب : نویسنده : nagafi2 بازدید : 27
علی می گویم و شادم
ز هر اندوه آزادم
شنیداست آسمان دایم
به نامش بانگ فریادم
خراب نام او هستم
ولی آباد آبادم
چه کس را من نمی دانم
که داد این نام را یادم
زمانش ؟از ازل گویی
خدا جا داده در یادم
عجب راهی عجب حالی
که من در راهش افتادم
سرشته حق به نام او
گلم را ذات و بنیادم
شنیداست آسمان دایم
به نامش بانگ فریادم
علی گویان علی گویان
بمیرم
جرم...برچسب : نویسنده : nagafi2 بازدید : 33
برچسب : نویسنده : nagafi2 بازدید : 30
رنگی از عشق در نگاهت نیست
بویی از زندگی به چاهت نیست
صبح و شامت یکی شده است انگار
جلوه ی روشنی به ماهت نیست
خشک و بی روح و بی صفا پاییز
سبزه در ساقه ی گیاهت نیست
من سراپا نیازم و محتاج
بی نیازی دگر گناهت نیست
لشکرت جز سیاه لشکر نیست
غیر من کس در این سپاهت نیست
سرد و بی روح و بی تفاوت آه
چون اجاقی که دود ِ آهت نیست
خلوتی ما دوتا خراب و مست
در خیالات پر گناهت نیست
علیرضا نجفی
اسفند ۱۴۰۰
برچسب : نویسنده : nagafi2 بازدید : 62
دنیا هر آنچه هست فریب است و بعد هیچ
شیرین و ترش خوردن یک سیب و بعد هیچ
مانند یک گلوله ی برفی به روزگار
خیلی سریع در سفر شیب و بعد هیچ
علیرضا نجفی
اسفند ۱۴۰۰
برچسب : نویسنده : nagafi2 بازدید : 56
برچسب : نویسنده : nagafi2 بازدید : 65
من روزگاری داشتم
چون جوجه ای بی بال و پر دور از قفس افتاده ام
در بستر نومیدی پر خار و خس افتاده ام
چون آبشاری مانده در یاد و خیال دره ها
خشکیده رودی در دل دشت از نفس افتاده ام
من آدمی بیچاره ام من روزگاری داشتم
دور از وطن در غربت از دست هوس افتاده ام
محراب قدس مریمم از آسمانم وعده ها
بی رزق و روزی در پی ماش و عدس افتاده ام
سیمرغ قاف وحدتم در اوج ناز و عزتم
محروم از اوج آسمان همچون مگس افتاده ام
علیرضا نجفی
اسفند ۹۹
برچسب : نویسنده : nagafi2 بازدید : 64